- صفحه اصلی
- دوره نمایندگی
- گفتمان
- فرهنگ ایران
- نوشتارها
- نیایش های اوستایی
- نهاد های زرتشتی
- درباره ما
- پایگاه های مرتبط
- خبرها
فردوسی هیچگاه با مولوی قابل مقایسه نبوده است
با فریدون جنیدی : فردوسی هیچگاه با مولوی قابل مقایسه نبوده است
|۱۰:۳۸,۱۳۹۵/۶/۲۸|
آزاده صالحی : فریدون جنیدی یکی از شاهنامهپژوهانی است که از گذشته تا امروز تلاش کرده زوایای پیدا و پنهان شاهنامه را به مردم، بهویژه آنهایی که به «بنیاد نیشابور» که او مدیریت آن را به عهده دارد، بشناساند. خودش بر این باور است که توانسته در این زمینه تا حدود زیادی موفق باشد و امروز از حد نصاب گذشتن کلاسهای شاهنامهخوانی در بنیاد نیشابور بهخوبی گواه این ادعاست که اقشار مختلف جامعه همچنان عطش شناختن فردوسی و اثر سترگ او شاهنامه را دارند. با اینحال زمانی که تصمیم به گفتوگو با این محقق ادبی گرفتم، این سوال را در ذهن دنبال میکردم که دلایل پررنگ شدن دو چهره فردوسی و مولوی، بهخصوص در این سالها چه بوده است؟ این موضوع، دستمایه گفتوگو با این شاهنامهپژوه قرار گرفته است.
در سالهای اخیر توجهها بیشتر به سمتوسوی مولانا و فردوسی معطوف بوده است، بهویژه مولانا که شاهد پررنگ شدن او در مرزهای بیرون از کشور هم بودهایم و میبینیم در حیطههای ادبیات وموسیقی از زوایای مختلف روی آثار مولوی کار شده است. درباره شاهنامه هم ترجیح اغلب پژوهشگران ادبی این است که اگر میخواهند در زمینه ادبیات کهن کاری کنند در حیطه شاهنامه باشد، به نظر شما پررنگ کردن این دو شاعر نامدار که هیچکس در ماندگاری و ارزش آثارشان شکی ندارد، باعث نمیشود دیگر شاعران در سایه قرار بگیرند؟
ملتی که پریشان باشد اینطور دوگانه فکر میکند. ضمن اینکه به هیچ روی نمیشود شاعر پریشانگویی مثل مولوی را با متفکر بزرگی مثل فردوسی مقایسه کرد. مجموعه کارهای مولوی چه بوده است؟ جز پریشانی و بیخودی از خود و سرگشتگی و نشناختن جام جهان و پایگاه فرهنگی ایران. در حالی که فردوسی یگانه مرد دوران و همه جهان است که برترین کار فرهنگی جهان را به سامان رسانده است. منتها آینده از آن ماست و امید دارم مردم کمکم متوجه شوند که فردوسی با شاعر دیگری قابل مقایسه نیست. خوشبختانه تا حدودی هم این اتفاق افتاده است، یعنی اگر در سالهای گذشته نسبت به شناخت فردوسی و شاهنامه در کتابهای درسی، سختگیریهایی اعمال میشد امروز میبینیم فردوسی، روح و روان زنده تمام دورانهاست. هیچشاعری پیش از او درباره خداوند، وصف «خداوند جان و خرد» را به کار نبرده و او اولین شاعری است که به این مساله اشاره دارد که این نکته مهمی است. به هر حال در پاسخ به سوال شما باید بگویم کسانی که روی آثار مولوی مانور بیشتری میدهند و به قول شما در حیطه موسیقی و ادبیات و دیگر شاخهها به او میپردازند به دنبال مقاصد مادی هستند. این را خودتان میتوانید متوجه شوید و نیازی نیست که من از کسی اسم ببرم. درحالی که هیچکس تا امروز نتوانسته درباره فردوسی به کاسبی مادی بپردازد. به هر حال باید تحمل داشته باشیم تا فردوسی، پایگاه خودش را در اندیشه کوتاه ما پیدا کند، باید بدانیم که او به هیچ وجه با هیچ شاعر دیگری قابل مقایسه نیست.
آیا اصولا تافته جدا بافته دانستن یک شاعر باعث نمیشود که از کندوکاو در اشعار شاعران دیگر بازبمانیم؟
من از شما میپرسم در محدوده ایران اگر بخواهید از زیباترین و بلندترین کوه نام ببرید، غیر از دماوند کوه دیگری به نظرتان میآید؟ اصلا چطور میتوانیم کوه دماوند را با کوهی مثل تفتان مقایسه کنیم؟ هرچند هر کدام زیبایی خاص خودشان را دارند، دماوند با کوه دیگری قابل مقایسه نیست، درباره فردوسی هم همین است.
حرف شما را قبول دارم، فقط دارم به این مساله فکر میکنم که پرداختن بیش از اندازه به فردوسی باعث میشود شاعران دیگر در سایه او قرار بگیرند؟
چه اشکالی دارد که دیگران در سایه فردوسی قرار بگیرند؟ همانطور که دیگر کوهها در سایه دماوند قرار گرفتهاند. البته چون دماوند برترین کوه ایران است قرار نیست کنار یک تپه زیبا ننشینیم و از زیبایی آن لذت نبریم، ولی درنهایت، شکوه و عظمت واقعی از آن دماوند است.
حالا زاویه این دوربین را بچرخانیم، شما و دیگر شخصیتهای ادبی همردیفتان سالها دود چراغ خوردهاید تا به قول خودتان، تمام ابعاد شاهنامه را مورد واکاوی قرار دهید، ولی اینکه مردم بهویژه نسل جوان چقدر توانستهاند اهمیت شاهنامه را درک کنند همشرط است. به نظر شما این شناخت از سوی مردم چقدر حاصل شده است؟
من 36 سال است که شنبه هر هفته، کلاسهای شاهنامهخوانی را در «بنیاد نیشابور» برپا کردهام و بازخورد آنچه را شما اشاره میکنید، در این کلاسها دیدهام. بیشتر کسانی که در این کلاسها شرکت میکنند شگفتی و ضرورت وجودی شاهنامه را درک میکنند. به هر حال من پالایشی را که باید در شاهنامه صورت بگیرد، انجام دادهام وعمرم را بر سر ویرایش شاهنامه گذاشتهام. اما انتظار ندارم مردم در طول حیاتم، اهمیت شاهنامه را درک کنند. حتی اگر قرار است درک مردم نسبت به شاهنامه هزار سال طول بکشد، باز هم خوب است. همین که مردم به این نتیجه برسند شاهنامه، دریای مواج، زیبا و عمیق و شگفت فرهنگ ایران است که طی هزاران سال به آن ستمهای زیادی رفته، باز هم اتفاق خوبی است.
بعضی وقت ها رفتارهایی که به بعضی از شاعران کهن ما مثل خیام منسوب میشود اصلا صحت ندارد و خیام هم اندیشمندی آیندهنگر بوده است درست است؟
صددرصد، خیام یک دانشمند بوده و نمیتوانسته چنین تفکری داشته باشد. تمام این صحبتها درباره او دروغ است و خماری و بیهوشی و میخوارگی درباره خیام صدق نمیکند. به همین خاطر قصد دارم بهزودی نگارش کتابی درباره شخصیت واقعی خیام و عطار را شروع کنم، چراکه واقعا حیف است شخصیت بزرگ خیام زیر جام شراب پنهان شود یا ابعاد شخصیتی و فکری عطار فقط به داستان «سیمرغ» و «شیخ صنعان» محدود بماند.
شما چند بار در لابهلای صحبتهایتان اشاره کردید که سالهاست شاهنامه میخوانید و من میخواهم در این ارتباط از شما بپرسم با وجود گذشت سالها از خواندن شاهنامه، با خواندن کدام حکایت هنوز اشک به چشم شما مینشیند و تحتتاثیر قرار میگیرید؟
اندیشه انسان به فراخور افزایش سن او در هر دوره فرق میکند، مثل اینکه از تپهای بالا بروید و کمکم محیط اطراف برایتان رنگ وبوی دیگری پیدا کند. من در 15 و 20 سالگی جذب حکایت «رستم و سهراب» میشدم و حتی به گریه میافتادم یا در دورهای، داستان «سیاوش» مرا تحتتاثیر قرار میداد، ولی به تدریج افق دیدم فرق کرد و در حالحاضر آن بخش از شاهنامه که به صحبتهای بزرگمهر اختصاص دارد مرا بیشتر تحتتاثیر قرار میدهد.
چند سال پیش با یک نقال به گفتوگو پرداختم، او به این مساله اشاره میکرد که اهمیت حکایت «رستم و سهراب» در بین مردم تا جایی بوده که برخی ازکسانی که میخواستند پای نقل بنشینند، قبل از خواندن نقل به او پول میدادند تا سهراب کشته نشود، دیدگاه خود شما نسبت به نقلهایی ازاین دست چیست و این که اصلا خود شما هیچگاه پای این نقلها نشستهاید؟
من به خاطر سخنرانیهایی که در شهرستانهای مختلف داشتهام، به ناچار شاهد چنین نقلهایی بودهام، ولی بهطور کلی، نقالی را به هیچوجه پسندیده نمیدانم، چون نقالان شاهنامه و اندیشه ایرانی را نمیشناسند.
ولی همینکه نقالان توانستهاند تا حدودی شاهنامه و اصولا فردوسی را به مردم کوچه بازار بشناسانند، به نظرتان حرکت خوبی تلقی نمیشود؟ تصور میکنم هرچند نه بهطور کامل که مد نظر شماست، ولی دستکم توانستهاند بخشی از حکایتها مثل «رستم و سهراب» را به مردم بشناسانند، چه بسا اگر آنها به نقل این حکایتها در قهوهخانهها و میادین نمیپرداختند همین مقدار شکستهبسته اطلاعات از شاهنامه هم در اذهان عمومی نمیماند؟
ولی من با شما همعقیده نیستم، نقالان بخشهایی از شاهنامه را تحریف و دستکاری کردهاند. در حالی که شاهنامه بهخودیخود اثر ماندگار و ارزندهای است و نیازی به کف زدن و تریاک کشیدن قبل از نقل ندارد.
زحمات ستودنی خالقی مطلق درباره شاهنامه
به نظرم کاری که جلال خالقیمطلق در زمینه گردآوری شاهنامه کرده، ستودنی است. زیرا او بحق زحمات زیادی در این حیطه متحمل شده است، اگرچه من هم به سهم خود سعی کردهام در این سالها، فعالیت مثمرثمری روی ویرایش شاهنامه انجام دهم. بهطوری که تا امروز، بیستوهفت سنجه برای ویرایش شاهنامه کار کردهام و البته در این مسیر از نسخههای مختلفی از شاهنامه مسکو گرفته تا شاهنامه خالقیمطلق هم کمک گرفتهام. بهعنوان مثال هیچکس پیش از این نمیدانسته اصطلاح «سپهکشی» چه بوده و چه معنی میدهد، درحالی که من سعی کردهام در ویرایش شاهنامه چنین اصطلاحی را توضیح دهم. یا مثلا در بیت دوم شاهنامههای موجود، یک بیت افزوده وجود دارد که از زبان فردوسی میگوید: «خداوند نام و خداوند جای»، ولی واقعا خداوند نام یعنی چه؟ نام را کسی به خداوند نمیدهد، چراکه کسی پیش از او نبوده است. یا خداوند جای یعنی چه؟ آیا خداوند جای مشخصی داشته است؟ معلوم است که نه، آن هم خداوندی که تمام کهکشانها به فرمان اوست، ولی میبینیم اشتباهاتی از این دست همواره در نسخههای دیگر شاهنامه تکرار شده است.
منبع خبر:
فرهیختگان