- صفحه اصلی
- دوره نمایندگی
- گفتمان
- فرهنگ ایران
- نوشتارها
- نیایش های اوستایی
- نهاد های زرتشتی
- درباره ما
- پایگاه های مرتبط
- خبرها
روایت رادا كریشنان از فلسفه زرتشتی / ترجمه: دكتر جواد یوسفیان
روایت رادا كریشنان از فلسفه زرتشتی / ترجمه: دكتر جواد یوسفیان
|۸:۳۹,۱۳۹۵/۴/۲۹|
آیا آیین زرتشت، فلسفه است؟
برخی از پیروان مزدیسنا آیین خود را دینی میشمارند كه همچون مسیحیت و اسلام از طرف خدا وحی شده است، و از این رو نباید آن را در شمار نظامهای فلسفی درآورد. اما هیچ دین آسمانی نمیتواند به جلب اعتقاد و ارادت مردم خردمند و روشنفكر امیدوار باشد، مگر اینكه تعلیماتش بتوانند در برابر محك عقل بایستند. از این جهت دین زرتشت را نیز كه مانند سایر ادیان جنبهی فوق طبیعی دارد، میتوان از لحاظ فلسفی مورد داوری قرار داد.
كندوكاوی در آرای زرتشت درباب دوگرایی
در میان ادیان بزرگ یكتاپرست، محققاً دین زرتشت اگر قدیمیترین همهی آنها نباشد، میتواند ادعا كند كه یكی از كهنسالترین آنهاست. با وجود این بنا بر عرف عام، دین زرتشت دوگرای به شمار رفته است و گفتهاند در این دین دو روح یا دو مظهر خیر و شر وجود دارند. این نكته در مورد آیین زرتشت در مراحل انحطاطی خود صدق میكند. به این معنی كه در آن مراحل، صفا و شور اصیل تعالیم زرتشت از میان رفت و یك دوگرایی فلسفی كه متضمن اسپنتامینو (آفریننده همهی نیكیها) و انگره مینو (خالق همه بدیها) بود پدید آمد. ما در این باره مثال روشنی در وندیداد كه تحریفی از كتاب وی - دائه وا - داتا (قانون ضد دیو)است به دست میدهیم. در «فرگرد» نخست چنین میخوانیم: «من كه اهورا مزدا هستم سرزمین « ایریانا - وی جو » را به عنوان اولین و بهترین سرزمینها و كشورها و بس شایسته به وجود آوردم، آنگاه برای مقابله با آه، انگره مینوی مرگبار به دست دیوان اژدهایی قدرتمند و سرمایی شدید پدید آورد.» و باز میخوانیم: من كه اهورا مزدا هستم گائو را كه در برگیرندهی سغد است به عنوان دومین کشور نیک آفریدم، و آنگاه انگره مینوی مرگبار برای مقابله با آن، طاعونی ببار آورد كه برای چهارپایان - خرد و كلان - كشنده است. این نكته در جاهای دیگر هم دنبال شده است. مثلاً نویسندهی كتاب شكند گمانیك ویچار (گزارش گمان شكن) با آنكه برای تأیید نیكی ذاتی اهورا مزدا از لحاظ فلسفی طرح دو گرایی را لازم میبیند و از این جهت همانند برخی از متفكران جدید از قبیل ویلیام جیمز ( William James ) و انگارگرایان شخصی ( Personal Idealists ) به استدلال میپردازد، باز اصرار دارد كه تفوق نهایی اهورا مزدا را به اثبات رساند و اعلام دارد كه سرانجام اهورا مزدا همهی بدیها را خواهد زدود و انگره مینو را نابود خواهد كرد. بر روی هم اینگونه مباحث در دورهی انحطاط آیین زرتشت پدید آمدند، چنانكه آیین ارتدادی مانی به تصدیق تاریخ خود دوگرایی را حتی به توحید مسیحی میكشاند.
آیا اساساً دوگرایی در اندیشهی زرتشت راه دارد؟ و اگر چنین است مفهوم آن چیست؟ تا آنجا كه به نظریهی او دربارهی آفرینش مربوط است، این نظریه سراسر یكگرای است و اهورا مزدا خدای یگانه و خالق عالم است. شب و روز آنطور كه در دورهی انحطاط دین زرتشت آمدهاند دو نیروی متضاد نیستند. هیچ حیوانی وجود ندارد كه بتوان آن را صرفاً شر خواند، و هیچ چیز در دنیای مادی یافت نشود كه شر محض باشد. در گاتاها، جایی كه زرتشت دربارهی آلام خود ترنم میكند، ناگزیر شری را كه در وجود انسان است مورد تأكید قرار میدهند و نوعی دوگرایی یعنی دوگرایی اخلاقی فراهم میآورد. او درمییابد كه خالق ذاتاً نیك است اما چیزی در جهان وجود دارد كه مانع عمل خیر میگردد. در این باره در گاتاها به عبارات متعددی برمیخوریم. در یسنا (45-1) آمده است: «ای كسی كه از دور و نزدیك میآیی بشنو، من با تو به راستی سخن خواهم گفت. در همهی امور تأمل كن و سخنان مرا از روی دقت و فكر روشن، بسنج». این گفتار از مسئولیت اخلاقی انسان حكایت میكند. زرتشت این پیام را در یسنا (30-2) روشنتر بیان میكند: «هركس آیین خویش را خود برگزیند». (اما این انتخاب بین چه چیزهایی صورت میگیرد؟).در عبارت معروف یسنا (45-2) به این پرسش، پاسخ داده شده است: «من اكنون دربارهی آن دو روح همزاد با شما صحبت خواهم كرد، آن دو روحی كه از آغاز زندگی زاده شدهاند. روح طالب نیكی با روح شر چنین سخن گفت: هیچكدام از افكار ما و دستورات ما و دریافتهای ما و اعمال ما و شعور (وجدان) ما و روحهای ما یكی نیستند». در اینجا تضاد میان خیر و شر به نحو قاطع روشن گردیده است، اما این تضادتضاد بین دو جوهر واقعی نیست، بلكه تضادیست بین دو اصل فكری.
اینكه این دو روح را باید به عنوان دو شخص حقیقی یا دو تشخص مجازی فرض كرد بسته به چگونگی تفسیر ماست. روانشناسی شعور دینی در سالهای اخیر به خوبی نشان داده است كه انسان به منظور پرستش بنا گزیر حقایق ذهنی خود را به صورتی عینی یا خارجی متجلی میسازد. اگر اهورا مزدا در ذات خود روح نیكی و به منزلهی یك شخص است، روح مخالف او نیز با وجودی كه محكوم به نابودی نهایی است باید طبعاً چنین باشد. دین زرتشت به این ترتیب به عنوان نیروی جدیدی كه ضد انگره مینو پیكار میكند ظاهر میگردد و زرتشت به عنوان پیامبری كه با انگره مینو در حال نبرد است و دشمن دیرینهی همهی شرهاست، قد علم میكند. او باید با آلام و رنجهای خود روبرو گردد و این كار را با كمال رغبت انجام میدهد و انسانیت را نیز به پیكار با آن فرا میخواند. زبان گاتاها جای هیچ تردیدی باقی نمیگذارد كه زرتشت خود یك مجاهد پر شور بود و مادام كه قدرت شر را به زانو درنمیآورد آرام نمیگرفت. لحن سخن زرتشت هم شكی باقی نمیگذارد كه اهورا مزدا متضمن هیچگونه شری نیست، و بنابراین باید شر را در خارج او جست. در اصطلاح، فلسفه شر نفی خیر است و به صورت انگره مینو تصور میشود. تضاد میان خیر و شر صور دیگری نیز به خود میگیرد، مانند تضاد بین نور و ظلمت، علم و جهل و راستی و دروغ. اما همهی این تضادها به تضاد اساسی بین خیر و شر باز میگردد.
دانشوران زرتشتی با تأكید بر یكتاپرستی زرتشتی، ثنویت را به عنوان جزیی اساسی از آیین زرتشت به كلی رد میكنند، و استدلال میكنند كه اهورا مزدا یكی است و اسپنتامینو روح خیر و انگره مینو روح شر هر دو در تحت قدرت او قرار دارند. این پژوهندگان از این واقعیت كه بیانشان شخص اهورا مزدا را مسئول وجود شر و عواقب ناشی از آن قرار میدهد غفلت ورزیدهاند و این مطلب با تمام روح گاتاها به طور كلی مغایرت دارد. عبارتی كه قبلاً از یسنا (45-2) نقل كردیم محلی برای شك باقی نمیگذارد. هیچ رابطهای بین خیر و شر وجود ندارد. خیر و شر دو قطب ناهمگرای و جدا از یكدیگرند كه هرگز نمیتوانند با هم برخورد داشته باشند. پیكار به شكست شر منتهی خواهد شد و بایدهم بشود. یك چیز محقق است و آن اینكه زرتشت به دقت ناظر بر موضوع شر بوده است و نمیتوانسته است آن را به اهورا مزدا كه مظهر همهی نیكیهاست نسبت بدهد. از این روی تنها راهحل این مسئله را در این دیده است كه شر را به عنوان نیروی خارجی كه در انسان علیه ارادهی خداوند اعمال قدرت میكند مشخص سازد. از نظر فلسفی میتوانیم بگوییم كه شر همانا نفی خیر است، و چون این نفی تجسم یابد به صورت انگره مینو ظاهر میشود.
دربارهی این مسئله كه آیا چنین راه حلی صحیح است با نه افكار متضادی وجود دارد. اما باید خاطرنشان شد كه این راه حل از طرف همهی ادیان بزرگ یكتاپرست در قرنهای متمادی مورد قبول واقع شده است. در كتاب عهد قدیم وجود شیطان كه ارادهی خدای قدیر را خنثی میكند ملاحظه میشود. در شخص مسیح همین همین پیكار را مییابیم و عظمت او در این است كه بر تمام وسوسههایی كه شیطان طرح كرده است پیروز میگردد. در دین اسلام نیز چهرهی ابلیس چشمگیر است. طرح مظهر شر برای خود منطقی انكارناپذیر دارد، و ما مسیحی بزرگی چون دكتر آلبرت شوایتزر ( Albert Shcweitzer ) را میبینیم كه آشكارا ادعا میكند، و چه بسا حق با او باشد، كه مسیحیت براساس دوگرایی قرار دارد. شوایتزر در كتاب خویش تحت عنوان مسیحیت و ادیان جهان ( Christianity and Religilns of the World ) مینویسد: «هر دین منطقی باید یكی از دو چیز را برگزیند. به این معنی كه یا باید اخلاقی باشد یا باید دینی باشد كه بتواند جهان را توجیه كند. ما مسیحیان اولی، را از آن جهت كه دارای ارزش بیشتری است انتخاب میكنیم». و در جای دیگر مینویسد: «ما به دین اخلاقی عمیقاً و به طور مطلق به عنوان یك امر ضروری و لازم اعتقاد داریم، گرچه ممكن است متكی بر فلسفهای نباشد». و نیز با شیوهای كه بیشتر فلسفی است مینویسد: «خدایی را كه به توسط فلسفه شناختهام و خدایی كه به عنوان ارادهی اخلاقی درك میكنم منطبق بر هم نیستند. این دو خدا یك هستند، اما چگونه یكی هستن فهمش برای من آسان نیست.» این فكر، فكری شرافتمندانه است و بدون تردید دكتر آلبرت شوایتزر نخستین كسی نیست كه به این نتیجه كشانده شده است. نظیر همین اشكال در نوشتههای ویلیام جیمز و انگارگرایان شخص وجود دارد كه نمیتوانند همه توانی و نیكی محض خدای ادیان را كه پیروان آنها به آسانی قائل هستند قبول داشته باشند و بناگزیر یكی از این دو صفت را كه همه توانی یا نیكی محض او باشد با دیگری متناقض و قابل سلب میدانند و معمولاً همه توانی خدا را فدای نیكی او میكنند. نظامهای فلسفی دیگر مانند نظام فلسفی و دانته در هند و نظام فلسفی اسپینوزا ( Spinoza ) و نظام انگارگرایی مطلق در قطب مخالف قرار دارند. به این معنی كه خدا را شخص نمیدانند و وجود او را به اقتضای مقام در مطلق یا برهمن مستهلك میسازند.
در این صورت باید آیین زرتشت را فقط از لحاظ اخلاقی دوگرای خواند. ولی بعداً در عصر تألیف كتاب وندیداد این دوگرایی اخلاقی به صورت دوگرایی فلسفی كه با مفاد گاتاها به هیچ روی نمیسازد درآمد و سپس مكتب مغان، یعنی مكتب معروف به زروانی، این عقیده را به وجود آورد كه زروان - اكرانه یا «زمان بیكران»، حقیقت نخستینی است كه اهورا مزدا و انگره مینو از آن پدید آمدهاند. این خود كوششی هوشمندانه بود تا توحید فلسفی را در برابر دوگرایی اخلاقی قرار دهد. آیین زرتشتی سراسر حاكی از جدال شدید اهورا مزدا با انگره مینو است. كستی ( Kusty ) یا رشتهی مقدسی كه زرتشتی مؤمن باید به دور كمر به بندد، چیزی جز نشانهی این پیكار نیست و شخص را تحریض میكند تا همواره و در هر گام آمادهی پیكار با شیطان باشد. عناونی زیادی كه به منظور توصیف انگره مینو به كار میروند این را آشكار میسازند. انگره مینو دیو دیوهاست كه به دایرهی آفرینش روح نیكی خزیده است، عنوان رسمی و برجستهی او «مرگبار» است. بدترین دروغگوست، ستمپیشه است، بد ذات است، بد دین است، بدآموز است، بدخواه است و كاملاً تباهكار است.
مراسم پرستش
در دورهی پیش از زرتشت، دین ایرانیان پرستش طبیعت بود. با ظهورزرتشت، آتش و خورشید و آب اهمیت دینی خود را از دست دادند، لكن این اشیاء به عنوان نشانههای قدرت اهورا مزدا در گاتاها باقی ماندند. پس از زرتشت مؤبدان كه به شیوههای قدیم پرستش سخت خو گرفته بودند، این طبیعتپرستی را تجدید كردند. هر چند این آتشپرستی فرود خدا است ولی به ناچار مقدس شمرده شد و تقدیس آتش در آتشكدهها این عقیده را به وجود آورد كه زرتشتیان آتشپرست هستند.
این توصیف همانقدر دارای حقیقت است كه گفته شود مسیحیان خاج میپرستند. ابیات فردوسی كه هزار سال قبل سروده شدهاند، امروز در مورد اثبات نظر ما گواه صادقی به شمار میآیند. میفرماید:
نگویی كه آتش پرستان بدند پرستندهی پاك یزدان بدند
مركم ( Markham ) در كتابی كه تحت عنوان تاریخ ایران نوشته میگوید: «ایران تنها كشوریست كه در هیچ دورهای از تاریخ خود هیچ نوع بتی نپرستیده است.»
اخلاق زرتشتیان
اخلاق زرتشتی كه هم آهنگ با دوگرایی اخلاقی است در سطحی بسیار عالی قرار دارد و با تمام نیروی خود اندیشهی نیك و گفتار نیك و رفتار نیك را تأكید میكند. مقدسات اخلاقی را هرگز نمیتوان به صورتی موجزتر از این عرضه داشت و این بهترین چیز است كه میتوان دربارهی اخلاق زرتشتی گفت. هرگونه انحرافی كه از لحاظ دینی و فلسفی در آیین زرتشت روی داده باشد، این نكته مسلم است كه مؤبدان زرتشتی همواره اخلاق را در یك سطح عالی نگه داشتهاند. یكی از خصوصیات این اخلاق درخور توجه است و آن این است كه به هیچ وجه التفاتی به ریاضتكشی و عزلتگزینی نداشته است. در وندیداد آمده است «كسانی كه نمیخورند نیرومند نیستند، نه توان نیكوكاری دارند نه برای كشاورزی آمادهاند و نه برای فرزندآوری». در رسالهی سد در ذكر شده است «معنی روزهگرفتن همانا پرهیز از گناهان است و همهی اعضای آدمی مانند چشم و زبان و گوش و دست و پا باید روزهدار باشند.» داریوش بزرگ در فرمانهای نوشته بر سنگ گفته است: «ای انسان این فرمان اهورا مزداست به تو، بد اندیش مباش، راه نیكی را رها مكن، و آلوده گناه مشو.»
فرجامشناسی در مكتب زرتشت
یونانیان و عبرانیان تصور روشنی از زندگی پس از مرگ نداشتند و تصور خلود در نزد ایشان بسیار ضعیف بوده است. زرتشت به این فكر شكل مشخصی بخشید و بهشت را به اختیار و دوزخ را به اشرار وعده كرد. عقیدهی زرتشت دربارهی روح ساده بود، اما همین عقیده در دورههای بعدی تا اندازهای پیچیده شد و به موجب آن هر انسانی مركب از بدن و وجدان و اوروان یا روح و فروشی یا یك نوع فرشتهی نگهبان شمرده میشد. بدن وسیلهی روح است و بنابراین باید پاكیزه و سالم نگاه داشته شود. دئنا یا وجدان شخصیت انسان را تعیین میكند و مطابق قضاوت او شخصیت رو به بهبود یا تباهی میرود، و اوروان روحی است كه از حیات جاویدان برخوردار میشود. در روز چهارم پس از مرگ محاسبه آغاز میشود. در این هنگام اگر روان مرده نیك باشد با روشیزهای زیبا و چنانچه بد باشد با پیرزنی زشت مواجه میگردد. این دوشیزهی زیبا و پیرزن زشت چیزی جز تجلیات وجدانی نیك و بد شخص نیستند كه مطابق اعمال نیك و بد او فراهم آمدهاند. فروشی مفهومی غریب است و نوعی فرشتهی نگهبان است و از آن ارواح نیك شمرده میشود، از این روی مردم در دعاهای خود از فروشی نیكان یاد میكنند.
اگر عظمت یك دین بنا بر تعداد پیروان آن سنجیده شود دین زرتشتی كنونی حق ندارد خود را بزرگ بخواند. زیرا نمیتواند به داشتن پیروان بسیار در جهان ببالد، و اما اگر بزرگی یك دین به اهمیت تاریخی و تأثیر آن بر ادیان دیگر جهان مربوط باشد، در این صورت عظمت دین زرتشت به هیچ وجه قابل چون و چرا نخواهد بود. در این زمینه رواست كه چند جمله از كتاب كوچك خود، تحت عنوان زرتشت: زندگی و تعلیمات او نقل كنم:
«نظام زرتشت در طول دورهی پیروزمندانهی خود كه بر دو هزار سال بالغ میگردد، با میلیونها مردم در شرق و غرب ایران در تماس بوده است، و در این دوره تا اندازهی زیادی نیروی روحانی و اخلاقی خود را به دیگران انتقال داده است. عبرانیان و مسیحیان و مسلمین با آگاهی و بدون آگاهی از چشمههای فیاض دین زرتشت سیراب گشتهاند و بهترین قواعد و احكام زرتشتی در حال حاضر در ادیان دیگر باقی ماندهاند و شاید بر اثر همین نكته است كه پس از غلبهی مسلمین بر این گرایش مردم از آیین زرتشتی به آیین اسلامی به آسانی صورت گرفت و آنان را به ترویج دین جدید خود در میان اقوام دیگر، سخت به شور و جنبش درآورد. دین زرتشت مانند شعلهی فروزانی بود كه نور خود را به شعلههای بیشماری دیگر انتقال داده و از این رو در غبطه دیگران است. اندیشهی نیك و گفتار نیك و رفتار نیك منحصر به زرتشتیان نیست. در تیرگیهای روزگار كهن، زرتشت به تعلیم و ترویج آنها همت گماشت و پاداش او همین بس كه امروز تعلیمات مزبور به صورت میراث گرانقدر و مشترك انسانیت درآمدهاند». (رادكریشنان، تاریخ فلسفه شرق و غرب ، ترجمه: دكتر جواد یوسفیان، تهران، علمی، فرهنگی، 1367، صص 17-1)
منبع خبر:
کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه وحکمت